نه شاپرک بودن و نه مورچه

خیره شده بودم به آسمون  و لذت می بردم که یهو چشمم به حشراتی افتاد که پرواز میکردن اول فکر کردم که شاپرک هستن بعد یکیشون نشست رو زمین رفتم جلو نگاش کردم این بار فکر کردم که مورچه ی بال دار هست  به نظرم خیلی خیلی قشنگ هستن 

اومدم تو اتاقم و تو اینترنت جستجو کردم فهمیدم که اینا نه شاپرک بودن و نه مورچه،موریانه بودن که بعد از روزهایی بارونی از پیله ی خود بیرون میان و شروع به پرواز میکنن و از پرواز لذت می ببرن و بعد زمان کوتاهی که جفت گیری میکنن بال هایشون کنده شده و زندگی رو بدون بال ادامه میدهد




خیلی برام جالب بود تا حالا نمیدمنستم که بارون حتی واسه این موجودای کوچولو هم مفیده.

من باران را دوست دارم بیشتر از همه چیز،
بارن خیسم میکند مرا میشوید
چشمانم را دستانم را لبانم را،
چشمانم را میشوید برای خوب دیدن ،
دستانم را برای خوبی کردن 
و لبانم را برای خوب گفتن،
تنم را میشوید
تا آرامشی که از خدا با خود دارد را برای من به یادگار بگذارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد