خورشید من

به یاد می اورم چشمانت را وقتی نگاهم میکنی قدرت بیانش را ندارم اما میدانم،میدانم که چشمان تو وسعت آسمان را دارد.


نگاهم که میکنی مثل پرنده ای میمانم که که در بی کران آسمان بال میزند تا به خورشید برسد تا خود را در گرمای آتشین خورشید بسوزاند،با خورشید یکی شود وبتواند نور باشد روشن کند گرما بخشد انرژی باشد.


به من نگاه کن تا خود را در چشمانت ببینم تا در آسمان چشمانت محو شوم و با خورشید وجودت اجین شوم

من با تو خورشید هستم


خورشید من دوست دارم:)